وعشق... یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
از حیف نون می پرسن نظرت راجع به زلزله چیه؟ سربرگ انشای حیف نون: "به نام خدایی که هرچه می کشیم از اوست"! زن و شوهری داشتن با هم دعوا می کردند، شوهر می گه: من فقط به خاطر این که بابات پولدار بود باهات ازدواج کردم. حیف نون منچ بازی می کنه، مار نیشش می زنه! یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: "آقا به من 2 کیلو پرتقال کم باد بده!" زنی بچه به بغل سوار اتوبوس شد. راننده اتوبوس گفت: "بچه ی شما زشت ترین بچه ای است که در عمر دیده ام." به زن خیلی برمی خورد. زن به مسافری که در کنار او نشسته است می گوید: "شنیدید راننده چه توهینی به من کرد؟"
نظرات شما عزیزان:
می گه طرح خوبیه، تکان دهنده است!
حیف نون به سن بلوغ می رسه، دم در میاره!
حیف نون برای بار اول نماز خواند، گاوش مرد،
روز دوم نماز خواند، الاغش مرد،
روز سوم زنش گفت برام طلا می خری؟
گفت: خدا شاهده بلند می شم دو رکعت هم خرج تو می کنم!
اصفهانیه ماشین می خره، می ده تا براش جلدش کنند.
حیف نون می ره خونه، می بینه یکی دیگه کنار زنش خوابیده، می گه این قدر بدم میاد بعضی ها ادای منو در میارن!
حیف نون اول محرم پشت ماشینش می نویسه: "خیلی از دستت دلخورم یزید!"
این یکی به اون یکی دو تا انگشت نشون می ده، می گه: این چند تاست؟
اون یکی می گه: کدوم یکی؟!
زنه می گه: باز تو یه دلیلی داشتی، من بدبخت چی؟
یه نفر در کندوی عسل رو بر می داره، می بینه یه زنبوره می گه اِهم!
فرستنده: مشدلی از همدان
مزاح جالب پیامبر اکرم (ص) با امیرالمومنین(ع)
«نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. هسته خرماهایش را یواشکی می گذاشت جلوی علی(ع). بعد از مدتی گفت: «پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» همه نگاه کردند. جلوی علی(ع) از همه بیشتر بود. علی(ع) گفت: «ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(ص) هسته خرمایی نبود.»
مسافر می گوید: "این میمون رو بده به من، برو پیش رئیس اتوبوسرانی ازش شکایت کن!"
این لطیفه به عنوان بهترین لطیفه ی جهان از نظر کاربران انگلیسی معرفی شد.